« ح » حرفی
حاجی لهلین آرتیخ بالاسی.
«جوجه اضافی لکلک( جوجهای که خود لکلک از لانه بیرون پرت میکند)».
حالوا ـ حالوادئمک له، آغئز شیرین اولماز.
«با حلوا حلوا گفتن دهن شیـرین نمی شود».
حق آلمالیدیر، وئرمه لی دئییل.
«حق گرفتنی است دادنی نیست».
حق داشی آغئر اولار.
«سنگ حق سنگین است ».
حق سوزآجی اولار.
«حرف حق تلخ است ».